تنهایم
تنهایم
تنهاتر از هر تنهایی،
دلم آسوده نیست دیگر
بدنبال بهانه ایست،
تنهایم
تنهایی مرا آزرده
آزار می دهد مرا
می سوزاند مرا.
# # #
نه دشتیست دیگر و نه سراب
نه سنگیست و نه آسودگی
نه مستیست دیگرو
نه بلبلان
آه از این وادی سوزناکم
آه، آه ازاین وادی .
نه دریست دیگرو نه دل
پس ماندنم از چیست ای خدا
# # #
صدای ناله این دل را که خواهد شنید
که خواهد شنید!
کدام دشت مرا خواهد دید
کدامین سراب را زیارت خواهم کرد،
با عشقم
صدای کدامین بلبلان را خواهم شنید
# # #
خوشا آنان که لمس نخواهند کرد
این تنهایی را،
خوشا آنان که
مرا نخواهند دید
خوشا مرا که
مرگ را لمس خواهم کرد.
تنهایم
خسته ام از این تنهایی.
(موج)